English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (6658 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
circumambulate U بدورچیزی گشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
furls U بدورچیزی پیچیدن
furling U بدورچیزی پیچیدن
furled U بدورچیزی پیچیدن
furl U بدورچیزی پیچیدن
seeking U گشتن
seek U گشتن
hang around U ول گشتن
seach U گشتن
to fool about U ول گشتن
to go about U گشتن
sloshing U ول گشتن
to muck a bout U ول گشتن
sloshes U ول گشتن
slosh U ول گشتن
to knock about U ول گشتن
seeks U گشتن
go about U گشتن
roam U گشتن
swivels U گشتن
swivelled U گشتن
swivel U گشتن
strangle U ول گشتن
searched U گشتن
searches U گشتن
searchingly U گشتن
roams U گشتن
roaming U گشتن
roamed U گشتن
to poke a bout U ول گشتن
puttered U ول گشتن
puttering U ول گشتن
putter U ول گشتن
putters U ول گشتن
search U گشتن
To loaf about . To loiter . U ول گشتن
trundle U گشتن چرخیدن
trundled U گشتن چرخیدن
trundles U گشتن چرخیدن
puttering U مهمل گشتن
fossick U خوب گشتن
putters U مهمل گشتن
trundling U گشتن چرخیدن
to prospect [for] U گشتن [بدنبال]
idled U ازاد گشتن
idles U ازاد گشتن
idlest U ازاد گشتن
idle U ازاد گشتن
puttered U مهمل گشتن
turn U گشتن چرخیدن
turns U گشتن چرخیدن
circumvolve U دور گشتن
putter U مهمل گشتن
to wait one's leisure U پی فرصت گشتن
to look for work U پی کار گشتن
to look for anything U چیزی گشتن
orbits U بدورمداری گشتن
to turn round U دور گشتن
orbited U بدورمداری گشتن
orbit U بدورمداری گشتن
trundl U غلتیدن گشتن
To look for a pretext ( an excuse ). U پی بهانه گشتن
to fish in troubled waters U پی بازاراشفته گشتن
to draw blank U گشتن وچیزی
grow U شدن گشتن
to rev up U تند گشتن
to search for anything U پی چیزی گشتن
grows U شدن گشتن
troll U گشتن سراییدن
trolls U گشتن سراییدن
ranksack U خوب گشتن
To adore (dote on) someone. U دورکسی گشتن
to search U گشتن [جستجو کردن]
rolled U غلت خوردن گشتن
grabble U با دست پی چیزی گشتن
rolls U غلت خوردن گشتن
scrounge around <idiom> U درپی چیزی گشتن
hang about U گشتن پرسه زدن
pound the pavement <idiom> U دنبال کار گشتن
look (someone) up <idiom> U به دنبال کسی گشتن
ask for trouble <idiom> U دنبال دردسر گشتن
slue U بدور محورثابتی گشتن
to grope for anything U درتاریکی پی چیزی گشتن
to hang about U گشتن معطل شدن
roll U غلت خوردن گشتن
traipses U سرگردان بودن ول گشتن
goggling U چپ نگاه کردن گشتن
encircled U دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircle U دورچیزی گشتن دربرداشتن
traipsing U سرگردان بودن ول گشتن
traipsed U سرگردان بودن ول گشتن
traipse U سرگردان بودن ول گشتن
groping U در تاریکی پی چیزی گشتن
gropes U در تاریکی پی چیزی گشتن
groped U در تاریکی پی چیزی گشتن
grope U در تاریکی پی چیزی گشتن
go U گشتن رواج داشتن
goggled U چپ نگاه کردن گشتن
goggle U چپ نگاه کردن گشتن
orbs U بدور چیزی گشتن
prowl U درپی شکار گشتن
orb U بدور چیزی گشتن
encircling U دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircles U دورچیزی گشتن دربرداشتن
prowled U درپی شکار گشتن
prowling U درپی شکار گشتن
prowls U درپی شکار گشتن
goes U گشتن رواج داشتن
swirls U گشتن باعث چرخش شدن
swirled U گشتن باعث چرخش شدن
to patrol a town U برای پاسبانی دورشهر گشتن
swirling U گشتن باعث چرخش شدن
swirl U گشتن باعث چرخش شدن
rev U تند گشتن دور برداشتن
pivots U روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivoted U روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivot U روی پاشنه گشتن چرخیدن
look (something) up <idiom> U به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
to always look for things to find fault with U همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
rummage U بهم زدن خوب گشتن
rummaged U بهم زدن خوب گشتن
foraging U پی علف گشتن کاوش کردن
forages U پی علف گشتن کاوش کردن
foraged U پی علف گشتن کاوش کردن
revving U تند گشتن دور برداشتن
revved U تند گشتن دور برداشتن
revs U تند گشتن دور برداشتن
forage U پی علف گشتن کاوش کردن
rotates U دور محور خود گشتن
rotated U دور محور خود گشتن
orb U بدور مدار معینی گشتن
rummages U بهم زدن خوب گشتن
sinecure U وفیفه گرفتن وول گشتن
rummaging U بهم زدن خوب گشتن
sinecures U وفیفه گرفتن وول گشتن
rotate U دور محور خود گشتن
orbs U بدور مدار معینی گشتن
backing up the wrong tree <idiom> U [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
circuits U دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
to seek a position U جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
circuit U دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
to grabble for anything U چهاردست وپاشدن وپی چیزی گشتن
to outflank an army U گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
A tale never loses in the telling . <proverb> U یک یکایت هرگز با نقل گشتن کاسته نگردد.
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
It take one hour there and back. U رفتن وبر گشتن ( رفت وبرگشت ) یکساعت طول می کشد
snooping U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooped U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoops U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoop U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
straggles U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggling U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggled U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggle U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com